رگــــا

ارباب بی قرینه کی می آیی؟

رگــــا

ارباب بی قرینه کی می آیی؟

مشخصات بلاگ
رگــــا

سلـام بر تو

ای راه خداوند که هر کس به آن نرود ، تباه می شود .

Telegram:@rochak_255

آخرین مطالب
مطالب پربحث‌تر

خدا را شکر مولایم علی شد

پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ق.ظ

جا دارد اگر من از حریمت مولا
تا کشور خود، عقب عقب برگردم


فقط حیدرامیرالمومنین است رسیدم تا نجف قلبأ رها کردم دو دنیا را گرفتم بین آغوشم همان ایوان زیبا را #حیدر #امیر_بی_گزندی_تو #ایوان_نجف #یا_علی_مددی #یا_شهید_مظلوم
سلام بر امام غریبم از غدیر تا محرم
خوب می دانم؛
اگر کمی هم قدم بودیم،
راه رفتن پشت این قافله انقدر هم سخت نبود.
ولی دوان دوان می آییم...
چیزی نمانده به محرم و ما از غدیر راهی شدیم...
پس عباس (ع) گونه سپر می شویم،
و زینب (س) گونه استوار...

ما فراموش نکرده ایم غدیر را...


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

خدا را شکر مولایم علـــــــــــی شد

نسل در نسل از
علی امیرالمومنین و غدیـــــــــر
گفته اند و باز می گوئیم


سلام به همراهان همیشگی وبلاگ رگا
ضمن تبریک بزرگترین عید ما شیعیان
عید غدیر، عید ولایت به محضر آسمان منظر
امام زمان و شما دوستداران حضرتش
وبلاگ رگا با نگاه پر مهر امام زمان
سه ساله شد :)

از امام زمان سپاسگزارم که توفیق دادند این مدت
برایشان قلم بزنم
هر چند که نوشته های حقیر کم و مقدار هستند .
و از مولای مهربانم خواهانم
توفیق روز افزون قلم زدن  با یاد و نامشان را
شامل حال حقیر کنند
آنگونه که خودشان دوست دارند

ان شاءالله
  • نور الهدی

غدیر

نظرات  (۲)

  • من و غریبه
  • سه سالگی رگا مبااااارک

    پاسخ:
    سلام 

    ممنونم از شما
  • ❤منتـــظر المهدی 313❤
  • با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد 
    در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
    ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
    شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
    احساس کرد از همه عالم جدا شده است
    در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
    در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
    وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
    وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
    مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
    باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
    شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
    بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
    دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
    یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
    تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
    حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
    دارد غروب فرشچیان گریه می کند
    با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
    بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
    او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
    حتی براش جای کفن بوریا کشید
    در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
    از بس که گریه کرد تمام لهوف را
    اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
    بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
    این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
    "خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
    بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
    اوکهکشان روشن هفده ستاره بود


    خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
    پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
    خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
    شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
    در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
    شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

    ممنونم ازحضورتون
    پاسخ:
    سلام 

    ممنونم از لطف شما 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">