اینکه امروز شروع ولایت و امامت
مولایم صاحب الزمان(عج) است
حس عجیبی درونم ایجاد میکند،
با چشمانی پر از اشک مینویسم
که مولا تو که امامتت شروع شد
اما کی ما ماموم خواهیم شد ؟
کی به تو اقتدا خواهیم کرد؟
مولا جان دلمان لک زده برای بهار حکومتت...
کی ما آماده میشویم تا تو بیایی؟
نگران کدام بعد زندگی باشم؟
اگر جهان را میگویی,
مسلمان کشی و شیعه کشی خوب صدا کرده است!
اگر کشور را میگویی منافقان عالمی را به مکر به هم ریخته اند!
اگر شهر را میگویی بوی غربت و بی امامی خوب مشامش را پر کرده است
و اگر از خانه بپرسی میگویم
آمادگی پذیرش مهمانی چون تو را ندارد
و اگر از خودمان بپرسی میگویم
ما اسیر قفس هوسهایمان هستیم
و وقتی برای بندگی نداریم
! مولای من دنیای بی تو خیلی بی رحم است...
دنیای بی تو هوای کودک شیرخواره را هم ندارد چه برسد.؟؟؟..
مولا جان قلب و فعل
و وجودمان و شاید تک تک سلولهایمان با همه ی معاصی نبود
تو را حس میکند و خواهان حضور توست
آقای من...
دلم لک زده برای جهانی که تو مدیرش باشی
و تو مولایش باشی...
چه هوای زیبایی دارد نفس کشیدن در شهر مهدی زهرا(عج)...
آقای من امامتت مبارک