یادِ نامتان
آرام می کند
دریای متلاطمِ وجود را
الغوث الامان یاصاحب الزمان
می خواهم از نو شروع کنم
از تو نوشتن را
از تو گفتن را
در هوای انتظار قدم زدن را
باید دلــــم را برای آمدنت مهیا کنم
هوای دل من بی تو پس است
گوشه چشمی از نگاهت که باشد
هوای دل من هم می شود هوای حضورت
دلــــم را دریاب
مهربان مولا !
با اتکا به نگاه کریمانه ات
بسمــــــــ الله
خیال کن
کوله بارت را جمع کرده ای
حلالیت طلبیده ای و خداحافظی کرده ای
خودت و دلت به شوق زیارت راهی شده ای
حوالی هشتصد کیلومتر راه می پیمایی
به شوق حرم
به شوق زیارت
به شوق پیاده رفتن از نجف تا کربلا
به راه بسته می خوری
پشت مرز می مانی
و عاشورا می خوانی
تا فرجی شود و مرز باز شود
به زیارت اربعین بروی
اما
انگار چاره ای نیست باید برگردی
امسال زائر پای پیاده ثارالله نیستی
با دلی که جا مانده برمیگردی
تو می مانی و دلی که مدام تکرار می کند
اگر خوب بودی دعاهایت به در بسته نمی خورد
آخر از تحبس الدعا صدایی نمی رسد
یابن الحسن !
به امید هم قدم شدن با شما خواستم بیائیم
به نیت ظهور
اما نشد
نگاهی به دل من هم کن
اللهم ارزقنا حـــــــــــرم
مولانا صاحب الزمان!
درمان دلی که حالش بد است
و راهی به حرم ندارد
تنها نسخه نگاه طبیبانه ی شما است
روزی ام کنید
اربعین
پای پیاده از نجف تا کربلا
هم قدم باشما
بیست و سوم محرم
سالروز تخریب حرمین عسکریین به قلب محزون امام زمان
تسلیت عرض می کنم.
امشب شب ِ شام غریبان ...
شام غریبانِ عمه و کودکانی که
با هر تازیانه
گاه در فراق پدر می گریند
و گاه در فراق عمو و عموزاده ها
گاه در فراق برادر ،
با پاهای در خار خلیده
به دور خیمه های آتش گرفته
فریاد می زنند
مویم ...
دامنم ...
عمه که از روزنه خیمه ها تکه تکه شدن و جان دادن
تمام عزیزانش را لحظه به لحظه دیده بود
صبوری می کند
اما از عمق صبر بر این مظلومیت
صدای آمدن کسی
عمه را تاب و توان داد
خدا ظهور یوسف زهرا را نزدیک کند
تا مرهمی بر این زخم های کهنه ی چندین ساله باشد
کاکتوس شده ایم
و دلمان نوازش می خواهد
و
دست محبت بر سر کاکتوس ها کشیدن
جز از شما بر نمی آید ...
شرمنده ایم بابت تیغ ها
و شرمنده تر بابت
اشک های شما که جاری می شود
کاکتوس شده ایم اما دوستت داریم
سلامی از تشنه ترین ها
به محبت خالص
برای لحظه هایی که دلتنگیم
برای لحظه هایی که بغض گلویمان را چنگ میزند
برای لحظه هایی که به دنبال کسی می گردیم
با او درد و دل کنیم
به یاد بیاوریم الامام انیس الرفیق
امام مهربانی که به دنبال بهانه است
تا با ما صحبت کند
تمام دردهایمان را
دلتنگی هایمان را
ودلشکستگی هایمان را
را دانه دانه بگویم
دریای متلاطم وجودمان که آرام شد
پلک چشمانمان را روی هم بگذاریم
و بگوئیم
مهربان خدای من !
شکرت
چه مهربان مولایی دارم
مولای من !
دلخوشم به لحظه هایی که یاد نامت
آشوب دل را آرام می کند
دوستت دارم بی انتهای بی انتها
رهایم مکن ...