لحظه ها را می شماری تا ار مرز رد شوی
اول به سوی نجف حضرت امیرالمومنین
رهسپاری
دل در دلت نیست تا به ایوان طلا برسی
چشمان گره خورده ات به ایوان نجف
زیر لب زمزمه می کنی "ایوان نجف عجب صفایی دارد "
کدام واژه را برای وصف آنچه دیدگان لرزانت می بیند می توانی بیاوری
رو به روی ایوان نجف
چقدر این گفته پیامبر (ص)
"انا و علی ابوا هذه الامه"
"مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ"
سلام مولا
سلام سرپرست
سلام امیرالمومنین
یا حیدر
وقتی برای وداع می آیی
پاهایت سست می شود
رو به حرم حضرت امیر می گویی
دوباره کربلایم را از دستان حیدری شما می خواهم
همین جمله دلت را آرام می کند
رهسپار می شوی از نجف تا کربلا به شوق دیدار حضرت ارباب
تمام آنچه که شنیده بودی
ستون ها ، موکب ها
زائرانی که گروه گروه می آمدند
هر کدامشان نوایی زمزمه می کردند
گروهی می خواندند
"قدم به قدم با یه علم ان شاء الله اربعین میام سمت حرم ..."
گروهی دیگر زمزمه می کردند
"کنار قدمهای جابر/سوی نینوا رهسپاریم
ستونهای این جاده را ما/ به شوق حرم میشماریم..."
هر کجا که می رسیدیم به ما می گفتند
اهلا و سهلا لزوار الحسین علیه السلام
به یاد می آوردیم
سالها پیش اسرای کربلا این راه را می پیمودن
آیا این چنین به آنها خوش آمد گفتند ؟
زخم زبان شنیده بودن
دل هایشان داغ جوان دیده بود
تازیانه، خار مغیلان ...
ما چادر هایمان مانند آنها سوخته نبود
روزی عمه سادات به همراه برادرنش رهسپار این راه بود
و حالا برای اربعینشان با غم های دلش به دیدارشان می آمد
مولای من یا بن الحسن می دانم شما هم
در میان این موکب ها در میان زائران
برای اربعین پیاده به حرم جدت حسین علیه السلام می آیی
هرچند که سعادت دیدار شما را نداریم
اما همین که می دانیم شما هم در این جاده قدم می گذاری
دلمان گرم قدوم شماست
جایی قدم می گذاریم که جای قدوم مبارک شماست
وقتی به زیر قبه امام حسین می رسی
و مات هیبت شکوه ضریح شش گوشه ایی
با تمام ناباوری اینکه این چشمان من است رو به ضریح
می شنوی که می گویند
شما زیر قبه امام حسین هستید
جایی که خدا اجابت دعا را در آن حرم قرار می دهم
با اشک دیده ات زمزمه می کنی
اللهم عجل لولیک الفرج